صفحه یادبود شهید بهمن پورشیرازی

در صورتی که عکس، فیلم یا هرگونه محتوای دیگری در رابطه با شهید بهمن پورشیرازی در اختیار دارید، با استفاده از فرم زیر برای ما ارسال کنید تا در این صفحه قرار گیرد.

نام :بهمن
نام خانوادگی : پورشیرازی
نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد : 1340/07/26
محل تولد : شهرستان های استان تهران - ورامین - ورامین
مذهب : اسلام - شیعه
تاریخ شهادت : 1366/01/22
محل شهادت : شلمچه
شهید بهمن پورشیرازی در 26 مهر ماه سال 1340 در شهرستان های استان تهران - ورامین - ورامین به دنیا آمد.این شهید والامقام دارای ملیت ایرانی و مذهب اسلام - شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع سیکل - راهنمایی ادامه داد.
این شهید گرانقدر سرانجام در 22 فروردین ماه سال 1366 و در عملیات سال کربلای 8 ترکش در شلمچه به مقام والای شهادت نایل گشت.
مزار این شهید در قطعه 1 ردیف 1 شماره 25 حسین رضا قرار دارد.
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.
حسین رضا , قطعه 1, ردیف 1, شماره 25
در حال بارگیری نقشه...
لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
همرزم و بچه محل شهید
بهمن جوان سربزیر و کم حرفی بود بسیار افتاده و متواضع بود و همیشه از این که دیده بشه و یا جایی که حرف اون باشه و خلاصه تعریف و تمجیدش بشه فراری بود.انسان توداری بود.معمولا ما همکلاسی ها و بچه محل ها مثل ؛ شهیدان علی فراتی ، صادق فرهادی راد ، شهیدان برادران نعیمی ( منصور و ناصر) و.. برای رفتن به جبهه باهمدیگر هماهنگ میکردیم و سعیمان این بود که دسته جمعی اعزام شویم و توی یک زمان و ساعت ، که توی یک گردان و گروهان کنار یکدیگر و خلاصه جنگ هم میرفتیم نمیخواستیم از همدیگر جدایی بیافتد ...اما شهید بهمن پورشیرازی اینطور نبود وقتی جبهه بودیم میدیدیم اون هم تو جبهه ست من سال 1363 تو اردوگاه جنگل در جنوب توگردان حضرت علی اصغرع که آنزمان فرمانده اش شهید داود حیدری و معاونش شهید داود آجرلو بود کنار چندتا از بچه های ورامین مثل آقای محمدی از روغنکش ورامین و دیگران بودم و شهید پورشیرازی با شهید محمدرضاغربتیان در گردان حضرت قاسم ع واز تیپ ده سیدالشهدابودند و غروبها چون گردانهایمان با فاصله اندکی ازهم کنار یکدیگربودند برای دیدنشان میرفتم چادرشان و لحظاتی پیششان میماندم بهمن یگ کمک درسی مهندس توفیقیان در راستای کمک به کنتکور در درس ریاضی سال چهارم علوم تجربی بود که از سال 1356 بوده و اونو به من داد تا کمکی در درسهایم باشد که هنوزهم آن را به یادگار از شهید دارمش. خلاصه مقید به نماز اول وقت و تعقیبات نماز بود برعکس ما که ساعات فراغت در پشت جبهه و اردوگاه را با بازی و تفریح و دورهمی میگذراندیم او در خلوت خودش و خدای خودش بود و جالب اینکه پیدایش هم نمیکردی ببینی کجا خلوت کرده و در نادرترین دفعات اگر هم سراغش میرفتی با بی توجهی او متوجه میشدی که باید بری و تنهاش بگذاری . اگر حرف کسی دیگر و یا همان غیبت را به میان می آوردی بی محلی هایش را اگر نمی گرفتی میدیدی با ظرافت خاصی حرف رو عوض میکنه و اگه باز حرفت رو پی میگرفتی به شوخی و ملاطفت با ذکر حدیث و آیات قران تذکر میداد و اگر نه ، باز مثمرثمر نمیشد بلند میشد و وسط حرفت میرفت دگه همه اخلاق اونو میدونستند و کمتر ازاین مسائل پیش اون حرفی بمیان میامد هرگز از خودش حرف نمیزد اصلا حرف نمیزد . ودر اندک مواردی هم که صدایش را میشنیدی بیقین سوالی را پاسخ میداد انگار برای این دیار و روزگار نبود به چهره اش که نگاه میکردی باسانی درمیافتی که اون از زمین وزمان بریده و حالات درونی اش در غلیان امواج معرف6ت الهی در جنب و جوش اند و کسی نمیتوتنست این حضور را ازاو بگیرد در همه حالات در حضور حق بود و وردلبش این بود که این جهان محضرخداست و در محضر خدا باید دیدنی شوید تا حق شمارا ببیند ..بازهم خاطرات ازاو دارم که اندک اندک روزانه ثبت خواهم کرد بنده از سال 1362 تا روز شهادتش در 1366 با او دوستی گرم و صمیمانه ای داشتم و همواره دوست داشتم از این شهید بگویم والبته مثنوی شهید بهمن را هم در ادامه خواهم آورد.امیرعابدی جامانده ای از کاروان شهدا09202053732

جستجو در صفحات درگذشتگان