یادبود آنلاین شهید عابدین ساجدی چری

در صورتی که عکس، فیلم یا هرگونه محتوای دیگری در رابطه با شهید عابدین ساجدی چری در اختیار دارید، با استفاده از فرم زیر برای ما ارسال کنید تا در این صفحه قرار گیرد.

نام :عابدین
نام خانوادگی : ساجدی چری
نام پدر : حیدرعلی
تاریخ تولد : 1342/06/30
محل تولد : تهران
سن : 22 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1364/11/28
محل شهادت : فاو
شغل : سرباز
دسته عملیاتی : سپاه پاسداران
شهید عابدین ساجدی چری در 30 شهریور ماه سال 1342 در تهران به دنیا آمد.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع سوم متوسطه ادامه داد و به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
این شهید گرانقدر سرانجام در 28 بهمن ماه سال 1364 در سن 22 سـالگی و در عملیات سال والفجر8 حوادث ناشی از درگیری در فاو به شهادت رسید.
مزار این شهید در قطعه 53 ردیف 105 شماره 1 بهشت زهرا (س) قرار دارد.
بخشی از کتاب مادری بنام حوا در یک روز پاییزی که مهدی برای دیدن پدر و مادر آمده بود تهران با بچههای محل مشغول احوالپرسی و سلام و علیک بود، عابدین هم مرخصی بود و چندروزی بود که از منطقه آمده بود، بچهها گرم صحبت بودیم که دیدیم عابدین از پایین کوچه با چند تا دبه ماست داره نزدیک میشه رفته بود برای مغازه خرید کنه؛خاطرات نوجوانی دوباره درحال مرورشدن بود تقریباً همه بچه محلها بودند؛ یکی تازه ازدواج کرده بود یکی صاحب فرزند شده بود یکی دانشگاه قبول شده بود یکی استخدام شده بود و بعضیها هم که سابقه حضور در منطقه داشتند از خاطرات جبهه صحبت میکردند؛ خلاصه اینکه جمع مان جمع بود. یکی از بچههای محل گفت: آقا مهدی از جبهه چه خبر؟ مهدی گفت: انشاءالله اسلام پیروز است به شوخی گفت: ببینم شما زودتر شهید میشی و این کوچه را به نام خودت میکنی یا عابدین؟ بچهها گفتند: خدا نکنه؛ / 11 این چه حرفیه میزنی! گفت: آخه این دوتا جفتشون هم نوربالا میزنند عابدین و مهدی گفتند: نه بابا! ما کجا و شهادت کجا. . . ماجرای اصلی این داستان مربوط به همین خاطره است، برای همه معلوم بود که مهدی و عابدین به پاداشی جز شهادت راضی نمیشوند؛ یعنی نحوه زندگی کردنشان طوری بود که اگر شهید نمیشدند در حقشان اجحاف شده بود، ولی تقدم و تأخر شهادتشان نامعلوم بود بنابراین داستان این قصه مربوط به این بودکه کوچه پورشاد اول به نام کدامیک نامگذاری میشود.
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.
بهشت زهرا (س) , قطعه 53, ردیف 105, شماره 1
در حال بارگیری نقشه...
لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
دوست و بچه محل
با سلام و درود بر روح شهدای اسلام خصوصاً شهدای مسجد آل محمد (ص) اینجانب با بعضی بزرگواران شهید دوستی عمیق داشته ام از جمله شهید ناصر عبادی،شهید صادق خزائی،عابدین ساجدی،مهدی احمدیان،شهید محمد میرحسنی،شهید مصطفی کیاشمشکی ولی با شهیدان عبادی، خزائی و ساجدی همانند برادر بوده و مادامی که که در تهران اقامت داشتند باهم بوده ایم با همه آنها خاطرات زیبائی را طی کرده که خیلی از آنها متاسفانه از ذهن و فکرم خارج شده اند ، من در اینجا از اسامی مبارکی که نام بردم به ذکر خاطراتی از شهید عابدین ساجدی که انسانی به تمام معنا کامل بود پرداخته شاید توشه راهم باشد، من اطمینان دارم اگر کسی با یقین برای او نذوراتی بدهد قطعاً حاجت روا خواهد شد البته اگر خداوند اراده بفرماید. شهید عابدین ساجدی درابعاد مختلفی خود ساخته و از کمالات و درجات بالائی برخوردار بود او در محل ، شغل مغازه داری را برگزیده بود و در اصل کاسب و خواربارفروش محل بود در بعد کاسبی و شغلش فکر میکنم استاد مکاسب می توانست باشد و تمام حدود اسلامی و شرعی را هم آگاهی داشت و هم رعایت می کرد، ما هرروز به بانک ملی فلکه دوم تهرانپارس مراجعه میکردیم و یک کیسه 1 ریالی و یک کیسه 2ریالی می گرفتیم چون اعتقاد داشت مابقی وجه مانده فروش را نباید با کالای دیگر جایگزین کند قدیم رسم بود که کسبه به جای پول خورد یک کبریت آدامس و هر چیز دیگری به مشتری می دادند شهید عابدین این را مجاز نمی دانست و میگفت این فروش کالای اجباری است و قطعاً دارای مشکل است به همین جهت تا قرون آخر مانده وجه را به مشتری پرداخت می نمود ، او کفه ی ترازوئی که روی آن حبوبات و کالا را وزن میکرد شاید روزی صد بار داخل آن را فوت میکرد که گرد و غبار به آن اضافه نشده باشد و به یاد دارم که لب های او حالت خشکی و جمع شدگی پیدا کرده بود علیرغم این عمل مداوم باز هم کفه ترازو کالا سنگین تر از وزنه مورد نظر بود به قولی کالا را چرب تر تحویل مشتری می داد من به او اعتراض می کردم که مثلاً دیگر شورش را در آوردی ایشان در پاسخ میفرمود سعید خیلی سخت است و من از قیامت میترسم اخلاق او بی نظیر بود البته واقعاً استاد اخلاق بود رفتارش متواضعانه و خشوع و خضوعش زبانزد بود لبخند ازچهره زیبای او جدا شدنی نبود ، جمله معروفش از گوش و ذهنم دور نشده است "ثواب روی زمین ریخته و ما باید جمع کنیم " امکان نداشت که در طول روز که باهم بودیم حداقل یک ثواب انجام ندهد وقتی موردی را در این باب می دید روی شانه ام می زد و من دیگر فهمیده بودم سریع می‌گفتم چیه ثوابی باید انجام بدی می گفت بله اگر روی موتور بودیم می گفت سریع نگهدار مثلاً سنگی را در خیابان دیدم باید آنرا به کنار بگذارم یا پیرزن و پیرمردی را کمک کند از خیابان عبور دهد و یا زنبیل و وسیله سنگین شخصی را بگیرد و برایش حمل کند ، در باب ایثار من بارها شاهد بودم که در پست های نگهبانی مسجد همزمان پست خودش را خودش نگهبانی می داد و هم بعضاً افرادی که خسته بودند به جای آن ها نگهبانی را متقبل می شد که نگهبانی ها ، هم خسته کننده بود و هم طاقت فرسا درباب دینی و فرهنگی نیز چیزی را کم نمی گذاشت ، حضور او در تمامی فرائض دینی فعال و بدون غیبت بود از جمله نمازهای جماعت ، مراسم های دعا ،تشیع جنازه شهدا و سرکشی به خانواده آنان ، خلاصه اینکه شهید والا مقام عابدین ساجدی به تمام معنا یک فرشته انسان نما و صالح خدا بود و هرچه را که بیان کردم ذره ای از اعمال و رفتار نیک او بود و البته برادر عزیز و سرور گرامی جناب آقای محمود خسروی که او نیز معلم اخلاق بنده بود با عابدین و بنده حقیر ارتباط نزدیکی داشت و عرایض بنده را تائید خواهد فرمود، باشد که انشاءالله شهید ساجدی بر اساس قولی که به بنده داده اند شفیع ام باشند در روز سخت محشر و نزد خداوند مهربان ، دانا و حکیم

جستجو در صفحات درگذشتگان