صفحه یادبود مجازی شهید حسین علی تاج بخشیان

در صورتی که عکس، فیلم یا هرگونه محتوای دیگری در رابطه با شهید حسین علی تاج بخشیان در اختیار دارید، با استفاده از فرم زیر برای ما ارسال کنید تا در این صفحه قرار گیرد.

نام :حسین علی
نام خانوادگی : تاج بخشیان
نام پدر : عبدالحسین
تاریخ تولد : 1344/02/12
محل تولد : مرند
سن : 17 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1361/08/25
محل شهادت : سومار
شغل : دانش آموز
دسته عملیاتی : بسیج
شهید حسین علی تاج بخشیان در 12 اردیبهشت ماه سال 1344 در مرند دیده به جهان گشود.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع پنجم متوسطه ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد.
این شهید گرانقدر سرانجام در 25 آبان ماه سال 1361 در سن 17 سـالگی و در عملیات سال مسلم ابن عقیل حوادث ناشی از درگیری در سومار به مقام والای شهادت نایل گشت.
مزار این شهید در اطـلاعاتی مـوجود نـیست قرار دارد.
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
در حال بارگیری نقشه...
لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
خواهر
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به ارباب شهدا و شهدای راه ارباب مدح توگویند لاله ها با خون دلها.            باشبنم غم ، می سرایند شعر، گلها بلبل کند نجوا ز هجر روی پاکت.             صدلاله ی زیبا دمید از روی خاکت جام الست نوشیده ای ، ای والهِ هو.        لعل لبت از لطف او زیبا وخوش بو ازساقی کوثرگرفتی جام مستی.           ازشیره ی طوبیٰ چشیدی روح هستی از طبله ی دل می چکد یاقوت شبنم.         از اشک هجران شما دنیا پُر از نم چون غنچه ای از شوق او جامه دریدی.     لبخند زدی بر روی حورتا که پریدی از دوست بگرفتی سبوی جاودانه.           همراه قمری پر کشیدی عاشقانه رفتی بدون اعتنا برخار صحرا.              چون شوق کعبه در دلت پُر کرده غوغا سجاده ی عشقت به خون وأشک رنگین.     داغت به قلب باغبان سخت ست و سنگین از خون تو ای مرغ زیبای غزلخوان.        صحرا بشد رنگین وزیبا چون گلستان ازهر طرف بلبل بخواند آیه ی غم.          از جای پای تو برون شدآب زمزم خاک زمین ازخون و هم از اشک گلها.      چون توتیا نور افکند برشمع دلها رفتی ندایت از نیِ جانت برآمد.            محبوب بهردادن درمان بیامد از شوق تو مست وز هجرت بی قرارم.    أه تحسر را شنو ای غمگسارم بادصبا از کوی تو بوی خوش آرَد.         بوی خوشت برقلب عالم، لاله کارد ای تو پرستوی وفا بال وپرت کو؟.         ای باغبان با صفا تاج سرت کو؟ ای قاصدک ای طوطی خوش لهجه من.  آور پیامی از گل خوش نفخه من ازبذرعشقت می دمد عِقدِ ثریا.           نسل ستاره از تبارت شاد وزیبا برتن نمودی کسوت هجروعزا را.          با تیغ او کشتی دگر نفس وهویٰ را ای توسهیل آسمان قلب ایمان.            ای تو فروغ دیدگان عرش وکیوان ای نافه آهوی چین از بوی تو مست      ای عطر دنیا در قیاس تو شود پست ای که صلیب عشق را برسینه داری.    ازنور حق درقلب خود آیینه داری نام تو باشد زیب گلهای پُر از راز.       از منتت گلهای دل شاد وسرافراز رفتی ولی یادت ضیاء کلبه دل.           نام تو هست مشکل گشای هرچه مشکل درمحفل اهل دلان یاد تو باقی.           لیکن به فصل نوبهار جای تو خالی 
خواهر
هفده سال بیش نداشت سال سوم دبیرستان بود . با فرمی از بسیج خدمت پدر رسید تا پایین سفر نامه اش به دیار عشق را امضاکند! چگونه رضایت گرفت نمی دانم!!اما هر طوری که بود رفت ! کوله بارش بر دوش !لبخند برلب اما لبخندعجین با هاله ای از نگرانی! وجودی آکنده از شرم که مانع آن می شد لختی پدر ومادر را در آغوش بکشد و وداع کند! چشمان نگران مادر قدومش را بدرقه میکرد وپدر با حسرت دور شدنش را نظاره میکرد! ناگهان گل از گل مادر شکفت ، دلبندش نرفته بازگشت ! جوان بخلاف رفتنش که آرام قدم می گذاشت و می رفت ودل میکند ، شتابان باز می گشت! چه شده است؟ !!! آیا از رفتن پشیمان شده است ؟!! درکمال حیرت خود را در اغوش پدر افکند و بوسه بر او زد وجانانه وداع نمود!! گویی می دانست سفرش بی بازگشت است و حتی بدون پیکر!!!! وسپس با دلی آرام رفت!!!

جستجو در صفحات درگذشتگان