یادکد

وصیت نامه شهید فرهاد مددی " والذین جاهدوا وا فینا لنهدینهم سبلنا " کسانیکه در ره ما جهاد کنند از راه هایی آنها را هدایت می کنیم خوشا بر من که دلدارم حسین است/ به محشریاور و یارم حسین است /سرو کاری ندارم در دو عالم / که در عالم مدد کارم حسین است /به بالینم نمی خواهم طبیبی / چرا خواهم که غمخوارم حسین است /چه باکم باشد از روز قیامت/ که در آنجا مدد کارم حسین است /نترسم از حساب روز محشر/که در فردا هوا دارم حسین است/ به لطف او دل از ظلمت رها شد/کنون نور دل زارم حسین است/ ندارم غیر عشقت ذکر دیگر / که هم ذکر و همش افكارم حسین است حسین جان چند کلام با معبودم دارم ، خدایا میدانی که چه میکشم ، پنداری که چون شمع ذوب میشوم ، از مردن نمی هراسم ، اما می ترسم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر بسوزیم که روشنایی میرود و جای جای خود را دوباره به شب می سپارد ، پس چه باید کرد ، از یک سوی باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند همه باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید شویم ، عجیب دردی چه می شود امروز شهید میشویم و فردا زنده میشویم تا دوباره شهید شویم آری همه ی یاران سوی مرگ رفتند در حالیکه نگران فردا بودند من با حضرت امام میثاق بسته ام و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است اگر چندین بار مرا بکشند و زنده ام کنند ، دست از او نخواهم کشید ، ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد ، ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد ، ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و برجنازه من حاضر نشوند ، اما باشد که دماء شهدا آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند ، سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشورا ها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامیکه همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا در آید . گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه ز خود عیان است گفتم که از که پرسم یا رب نشان کویت گفتا نشان چه پرسی این کوی بی نشان است گفتم مرا عذر تو خوشتر ز شادمانیست گفتا که در ره ما غم نیز شادمانیست گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم گفتا آنکه راسوخت کی ناله و فغان است گفتم فراق تا کی ، گفتا که تا تو هستی گفتم نفس دگر نیست ، گفتا سخن همان است گفتم که حاجتی است ،گفتا بخواه تو از ما گفتم غمت بیفزا ، گفتا که رایگان است گفتم ز فیض پذیرا این نیمه جان که دارم گفتا نگاه دارش غمخوار تو جان است چند کلام با پدر و مادرم دارم پدر عزیزم و مهربانم شما برای من خیلی زحمت کشیدید شب و روز برای آرامش ما کار کردید و شب از درد دستهایتان نمی توانستید بخوابید من این چیز ها را می دیدم ولی کاری از دست من بر نمی آمد ما برای شما یک فرزند خوب نبودیم ولی مرا ببخشید که چند بار بی اجازه شما به جبهه رفتم ، انشا الله که من را می بخشید و برای من در تمامی فامیل ها مخصوصا دائیها عمو ها ، خاله ها و عمه ها و زن دائی ها و زن عمو و شوهر عمه ها و دیگر دوستان و آشنایان و بچه هایشان حلالیت بطلبید برای من روزه قضا بگیرید و اگر چیزی از من ماند اختیارش در دست شما است و هر کاری که شما صلاح می بینید بکنید و اما مادر عزیزم ، ای مادر مهربانم شما برای من خیلی زحمت کشیدید و از دست من خیلی ناراحتیها کشیدید و من از این بابت خیلی ناراحت بودم ولی باید میرفتم ولی نتوانستم بمانم و این را می دانم که برای شما پسر خوبی نبودم و اگر من به فیض شهادت رسیدم در فراغ من گریه نکن و اگر خواستی گریه کنی برای حسین (ع) و شهیدان گمنام گریه کن . ببوسم دستت ای مادر / که پروردی مرا آزاد / بیا بابا تماشا کن / که فرزندت شده داماد / به حجله میروم شادان/ولی زخم به تن دارم/به جای رخت دامادی/لباس خون به تن دارم / تاریخ نگارش : 20/1/65 کوچک همگی شما فرهاد مددی تاریخ و محل شهادت : فکه 23/2/65